Bir Dilek
تو استانبول هستی
حکمران هردو قسمت مارمارا زندگی بخشِ دومنطقه وهفت اقلیم در کنارهم تو استانبولی ساحل تو شاهده عشاقی است که مثل شمع در کنار هم ذوب میشن. تو استانبولی عاشق حسرت کشیده ساحل تو ام حتی وقتی سیرابم کنار ساحل تو استانبولی کنار همه بودی ولی متعلق ب کسی نشدی تو استانبولی.. امواج مه الود هفت طبقه ات رو باز دوست میدارم اولین روشنایی هر صبح رو که در ساحلت بی پایان است Yazarı: Faruk Fahrettin Özcanan Çeviri: Giti Rezaeian |